سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش دلتنگی را نام کوچکی بود تا به جان می خواندمش.................
زمستان 1385 - رایحه خوش
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 96762
بازدید امروز : 1
........... درباره خودم ...........
زمستان 1385 - رایحه خوش
........... لوگوی خودم ...........
زمستان 1385 - رایحه خوش
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........
پژواک دل
ناقوس مستان
عاشق بی معشوق
اشک غم
دوستان
تنهای تنها

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

 
  • نمی دونم میشنوی یا نه؟

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/10/10:: 4:56 عصر

     ایانیایشهای شبانه ام به گوش تو نیز میرسد؟...

    هر شب من و خدا در خلوت آسمانها نجوا میکنیم ... من میگویم و او میشنود...من

    فریاد میزنم و او میخواند...من میگریم و او آرام میکند... من صدا میزنم و او

    پاسخ میگوید...

    میدانی بیشترین اشکم را به پای عشق تو ریخته ام و تو را طلب کرده ام؟...دیشب

    به خدا گفتم یعنی میشود روزی من و تو و او با هم و در کنار هم به خلوت نشینیم و

    مناجات کنیم....یعنی میشود روزی من و او با هم ستایش تو را به جای آوریم که

    این همه خوشبختی را یک جا به ما ارزانی داشته ای.... یعنی میشود روزی چشم

    در چشمان او اعتراف کنم که از ریختن آنهمه اشک فراق پشیمان نیستم چرا که گل

    عشقمان را شکوفا نمود و تورا چون گلی همیشه بهار به این دل رنجیده از نامردی

    روزگار هدیه داد...

    همیشه به خدامیگویم که تقدیراجباری از تو نمیطلبم و از آن میخواهم که تو خشنود

    باشی و من و او چون همه ی عاشقان رستگار حتی اگر جدا از هم...اما تعارف که

    ندارم..میدانی این دعایم مصداق کدامین بیت است:

    کنم هرشب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت

    ولی آهسته میگویم الهی بی اثر باشد...

    میگویند خدا حرف دل را راحت تر از کلام زبان میشنود پس چه بی اندازه به خاطر

    دورویی دل و زبانم مجازات خواهم شد....اما خوشبختی تو هم آرزوی دل است و

    هم حرف زبان و با من بودنت قصه ای دیگر....به شب نشینیها و عاشقان امید

    دارم چرا که هر چه میگذرد آسمان نیایشمان پر ستاره تر میگردد...کاش همصدا و

    هم نفس شویم....


    نظرات شما ()

  • مهم نیست

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/10/6:: 4:6 عصر

    قلب آدما مثل یه جزیره ی دور افتاده می مونه

    اینکه کی واسه

    اولین بار پا به جزیره می ذاره مهم نیست .

     مهم اون کسی که

    هیچوقت جزیره رو ترک نمی کنه.


    نظرات شما ()

  • خسته ام

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/10/4:: 1:26 صبح

     

    می نویسم ___ اینبار ققط برای خودم



    مدتهاست خواب از چشمام گرفته شده
    ....


    خسته ام


    نا اروم.....حس می کنم یه چیزی گم کردم....


    اما چی نمی دونم
    ....


    چقدر سخته وقتی نمی تونی از دردهات واسه کسی صحبت کنی
    !


    هیچ کس نیست.....نه غمت رو کسی می بینه.....و نه دنیاتو کسی درک می کنه
    !


    چقدر دلم ......تنگه
    !


    اما بازم مثه همیشه به خودم میگم : " صبر کن همه چی درست میشه
    "


    دلم می خواد برم یه جایی که هیچ کس منو نشناسه
    !


    هیچ کس کاری به کارم نداشته باشه
    !


    می خوام تو حال خودم باشم
    ...


    تنهام....بذارید


    دلم می خواد برف بباره
    .....


    راستش دلم برای راه رفتن ..بی مقصد زیر برف تنگ شده


    دلم می خواد برم وسط یه جنگل پره برف....یه کلبه برفی بسازم
    ..


    برم توش و اروم دراز بکشم......و خیره بشم به سقفش ....و منتطر بمونم
    .


    شاید کسی بیاد منو ببره یه جایی که عشق و مهربونی وجود داشته باشه
    !


    دنیایی که توش دروغ...نیرنگ ....دورویی نباشه
    !


    هیچوقت تو زندگی ام اینقدر خسته نشده بودم

     
    واقعا بریدم
    .....

     بدم میاد از خودم.....


    از همه اونایی که برام دلسوزی می کنند
    ..


    عشق تو این دنیا هیچ مفهومی نداره
    ..!


    اصلا چرا باید ادم کسی رو دوست داشته باشه .!!؟


    می خوام ازاد باشم......! ازاد ....ازاد !


    از هر قید بند دنیایی
    ....


    از هر چیزی که یه جواریی بهش میگن وابستگی
    ....!


    عشق فقط یه قصه قدیمیه
    ...!


    و من هیچ وقت یاد نگرفتم تو قصه زندگی کنم


    برام مهم نیست که بهم بخندند
    ...!


    یا دربارم چی میگن
    ...!


    من دیگه هیچی رو باور ندارم.....هیچی
    ....!


    بدم میاد از همه دنیای دور و برم
    ...


    از ادمایی که هر صبح از روی عادت بهم سلامی می کنند
    ...


    از روی عادت بهم لبخندی می زنند و از کنار هم بی تفاوت رد می شن
    !


    دلم می خواد برم تو دنیای قصه ها
    ...!


    اونجایی که دنیا پره از مهربونی
    ...


    اونجا که هیچ کس رو به خاطر علاقه هاش سرزنش نمی کنند
    !


    اونجا یی که ادماش باور دارند وقتی دل به کسی بستی ...دیگه بدون اون هیچی
    .....!


    اخه همیشه توی قصه ها ....اخر عاشقی ها خوب تموم می شه
    ...!!


    از نفس کشیدن توی این هوای مسموم ...متنفرم
    !!!


    متنفرم


    نظرات شما ()

  • می دونی عزیزم

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/10/1:: 9:34 عصر

    می دونی؟

    آسمون همیشه آبی نیست                      

    همیشه هم صاف نیست

    گاهی ابریه ، گاهی بارونی                      

    و از آسمون همیشه هم بارون نمیباره

    خب این طبیعتشه                                  

    ولی همون موقع هایی هم که داره بارون می باره

    برو بشین پای درد دل آسمون                     

    ببین چی می گه ؟ چرا داره گریه می کنه ؟

    دلت رو بده به آسمون و عوضش چند تا ستاره بگیر                

    می دونی ؟

    گاهی آسمون پر ستارست               

    ولی یه ستاره میون اون ستاره ها قشنگتر و درخشانتر و بزرگتره        

    اون ستاره تویی        

    من اسمشو گذاشتم ستاره تو

    وقتی با ستاره تو حرف می زنم      

    وقتی بهش خیره می شم

    یا بهش چشمک می زنم           

    همیشه ازم یه چیزی می پرسه !

    می گه : دوستم داری؟

    می گم : دوست دارم

    ولی دیشب از من یه سوال دیگه پرسید    

    گفت : تو چرا هیچ وقت از من نمی پرسی که دوستت دارم یا نه ؟

    منم ازش می پرسم ، تو چی ؟ دوستم داری ؟

    می دونی چی گفت ؟      

    گفت : قلبت رو بده   گفتم : چه جوری؟

    گفت : چشمات رو   ببند ، یه نفس عمیق بکش و خودت رو رها کن .

    قلب تو پرواز می کنه و خودش میاد پیشم

    منم همون کاری رو کردم  که ستاره گفت

    ستاره قلبم رو گرفت و روش یه چیزی نوشت و بعد پسش داد

    می دونی چی نوشته بود؟

    نوشته بود دوستت دارم

    نوشته ی ستاره ی تو رو قلبم مونده

    هنوزم هست        

    تا آخر هم می مونه         

    می دونی چرا؟

    چون بهم گفت : حقیقت هیچ وقت نابود نمی شه ؟

    چون چیزی هست که باید وجود داشته باشه

    راستی بیا این دفعه  که بارون می آد ،بریم پشت پنجره و به درد دل آسمون گوش کنیم .

    وقتی شب می شه بیا دوتایی به ستاره ها نگاه کنیم و وقتی می خواهیم بخوابیم بیا با هم به ماه شب بخیر بگیم

    و وقتی صبح می شه بیا طلوع خورشید رو که پر از عشقه با هم نگاه کنیم

    باشه که عاشق بمونیم             

                                  تا آخرش


    نظرات شما ()

    <      1   2   3